کد مطلب:43135
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
تفسيرفرازهاي دوم تا دهم خطبه صدوبيستوچهارم كه در آن امام علي به تحريك يارانش بر جهاد پرداخته چيست؟
«فَقَدِّموُا الْدّارِعَ، وَأَخِّروُا الْحاسِرَ، وَعَضوُّا عَلَيْ الَأضْراسِ، فَأِنَّهُ اَنْبَي لِلْسُّيُوفِ عَنِ الْهامِ، وَالْتَووُا فِي أَطْرافِ الْرِّماحِ فَأَنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّهِ، وَغُضُُّوا الْأَبصارَ فَأَنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجأشِ، وَأَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ، وَأَميتِوْا الْأَصواتِ فَأَنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ»
[در صفآرايي و حمله بر دشمن زرهپوش را بر بيزره مقدم بداريد و دندانها بر هم بفشاريد، زيرا اين حالت بهتر ميتواند شمشير را از فرق سر برگرداند و در موقع وارد كردن نيزهها بر بدن دشمن، به پيچد، زيرا اين حركت و پيچيدن، زخم را كاريتر و شكاف را عميقتر ميسازد. و پلك چشمها را روي هم بگذاريد (بهم نزديك كنيد) زيرا اين حالت دلها را محكمتر و آرامتر مينمايد، صداها را بخوابانيد، زيرا بهترين عامل براي برطرف ساختن زبوني و شكست، بيسروصدا بودن در ميدان كارزار است.]
موقعي كه عضوي از پيكر انساني چنان فاسد شد كه نه تنها موجب افساد ديگر اعضاي آن پيكر گشت، بلكه تباهي خود آن عضو با مجموع اعضاي ديگرش را نيز نتيجه داد، نبايد در ريشه كن كردن آن هيچگونه مسامحهاي روا داشت.
اين مبحث را براي آن مطرح كرديم كه ممكن است بعضي اشخاص چنين تصور كنند كه اين توصيه بر خشونت در ميدان كارزار و اين دستور بر صلابت و بيرحمي در كشتار، با آن دل پرعاطفه و مهر اميرالمؤمنين عليهالسلام چگونه سازگار ميباشد؟! پاسخ اين سئوال با نظر دقيق به علت بوجود آمدن جنگ و قرار گرفتن دو گروه متخاصم در مرز زندگي و مرگ در رويارويي يكديگر و فساد و افساد عضو تباه شده در پيكر، كاملاً روشن است.
1ـ اينكه دو گروه از انسانها شمشير بدست به ميدان كارزار كشيده شده و هر يك از آن دو، نابودي ديگري را مي خواهد، لازمهاش اينست كه هر يك از آن دو گروه با اندك مسامحهاي خود را محكوم به نابودي مي نمايد. پس آنچه كه ضروري و اولي است، آن تفاهم و تعاون ميان افراد انساني است كه از كشيده شدن آنان به ميدان جنگ و كشتار جلوگيري كند، و در آن صورت كه آن تفاهم و تعاون نتوانست كاري انجام بدهد و تمايلات هوسبازانه و خودپرستي و خودكامگيها آنها را شمشير بدست روياروي هم قرار داد، و هيچگونه راهي براي صلح و سازش و متار كه جنگ باقي نماند، بديهي است كه چارهاي جز گلاويز شدن جدي دو طرف باقي نخواهد ماند. و در آن صورت كه جنگ يكي از دو طرف با ديگري بر مبناي حق باشد نه بر مبناي هوي و هوس و خودپرستي و خودكامگي، قطعي است كه از نظر او وارد كردن زخم بر بدن دشمن يا كشتن وي، درست مانند عمل جراحي است كه در آن به حدّاقل قناعت ميشود.
2ـ بايد ديد علت اساسي تجويز كشتن يك يا چند نفر انسان، چه به عنوان محارب در جامعة اسلامي، يا در ميدانهاي جنگ چيست؟ علت حقيقي همان است كه در عنوان مبحث گفتيم: موقعي كه عضوي از پيكر انساني چنان فاسد شود كه نه تنها موجب افساد ديگري اعضاي آن پيكر گردد، بلكه تباهي خود آن عضو با مجموع اعضاي ديگرش را نيز نتيجه داد، نبايد در ريشه كن كردن آن، هيچگونه مسامحهاي روا داشت، زيرا اين مسامحه چه ناشي از ترحم و مهر و محبت باشد و چه معلول بيتوجهي به اهميت حياتي قضيه، موجب از ارزش افتادن و تباهي ديگر اعضاي پيكر جامعه خواهد گشت.
ترجمه و تفسير نهجالبلاغه ج 22
آية الله محمدتقي جعفري
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.